بعد از کلی بازی با آبجی و چندین ساعت ماندن خانه عمه ،صداش می کنیم بیا بالا وقت خواب ...آقا با کلی ناز و ادا تشریف میارن خانه ،مامانی و بابایی در حال صحبت که یک دفعه آقا رگ گردنش راست می شه و با عصبانیت می گه :من ببینم مشکل من را تو این خانه حل کنید (خدا اگه می شد آن ناز لباش را می خوردم) ...حالا بعد از پرسش از آقا می فهمیم مشکل این گل پسر خانه عمه می خواهد بیشتر از این پیش آبجی بمانه ،من که با هیچ زبانی نمی تونم بهش بفهمانم که آنهام باید یه نفسی بکشن... مامانی گلم یکی از تفریحات لذت بخش شما رفتن به حمام و خالی کردن شامپو و تمام کردن صابون ،آبجی که از کیش آمد یه قالب صابون مسافرتی به شما داد ،جالب اینجاست که رو میکنی به من و با ...